جدول جو
جدول جو

معنی چرخ بند - جستجوی لغت در جدول جو

چرخ بند
(چُ بَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’بعقیدۀ صاحب معجم البلدان شهر کوچکی است در آذربایجان یا ارمنستان’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). در معجم البلدان ’جرخبند’ بضم جیم شهرکی به ارمنیه یا به اذربیجان یاد شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخ زند
تصویر فرخ زند
(پسرانه)
مرکب از فرخ (مبارک) + زند، نام پسر علیمردان خان زند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بره بند
تصویر بره بند
کسی که گوسفند یا قوچ جنگی بر آخور ببندد و پروار کند، کنایه از کسی که در کاری زبردستی و مهارت دارد، ماهر، زبردست، برای مثال چو گرگت دراند گزند سخن / نباشی اگر بره بند سخن (ظهوری - لغتنامه - بره بند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم بند
تصویر چشم بند
پارچه یا چیز دیگر که با آن چشم کسی یا حیوانی را ببندند، کنایه از کسی که چشم بندی کند و با افسون و شعبده چیزی را دگرگون کند، کنایه از نوعی افسون که به وسیلۀ آن مردم چیزها را به صورت دیگر می بینند، برای مثال ای زلف تو هر خمی کمندی / چشمت به کرشمه چشم بندی (سعدی۲ - ۶۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پری بند
تصویر پری بند
کسی که برای تسخیر جن و پری افسون بخواند، پری افسا، پری افسای، پری خوٰان، پریسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترک بند
تصویر ترک بند
جایی در اتومبیل و سایر وسایل نقلیه که بار را در آنجا می بندند، دوال چرمی که در عقب زین اسب آویزان می کنند برای بستن چیزی، سموت، فتراک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرگ بند
تصویر گرگ بند
گرفتار، اسیر، دست و پابسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره بند
تصویر گره بند
آنکه گره ببندد، تکمه، برای مثال نقاب گل کشید و زلف سنبل / گره بند قبای غنچه وا کرد (حافظ - ۲۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرخ بندی
تصویر نرخ بندی
نرخ چیزهایی را معین کردن، نرخ بستن، تعیین نرخ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ باد
تصویر سرخ باد
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادشنام، بادژ، بادرو، بادر، باد دژنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ بید
تصویر سرخ بید
گیاهی درختی از نوع بید با شاخه های بلند خمیده که برگ های آن به صورت کشیده و نوک تیز است و در پاییز به رنگ ارغوانی در می آید، تبرخون، طبرخون، بید طبری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ باد
تصویر چرخ باد
هر چرخی که با وزش باد به حرکت درآید، گردباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ کبود
تصویر چرخ کبود
کنایه از آسمان، چتر کحلی، گنبد کبود، سقف لاجورد، چرخ خضرا، کلّۀ نیلوفری، چرخ اخضر، چرخ روان، طاق طارم، طارم اطلس، چرخ اخضر، قلزم نگون، چرخ مقوّس، چادر لاجوردی، چرخ دولابی، دریای اخضر، چتر آبگون، چرخ کبود، سقف مینا، چرخ مقوّس، طاق فیروزه، رواق کبود، طاق نیلوفری، پردۀ نیلگون، طاس آبگون، چرخ دولابی، طارم فیروزه، رواق نیلگون، طارم نیلگون، گنبد طارونی، چرخ آبنوس، چرخ چنبری، طارم اخضر، طاق کحلی، خرگاه سبز، چرخ چنبری، چرخ گردان، چرخ بلند، خرگاه گردان، خرگاه مینا، چرخ مینا، رواق زبرجد، چرخ روان، طاق ازرق، طاس نگون، چتر مینا، چرخ نیلوفری، طاق مینا، چرخ بلند، طاق خضرا، کلّۀ خضرا، چرخ دوّار، گنبد لاجوردی، طاس افلاک، چرخ دوّار، چرخ مینا، طاق لاجوردی، چرخ نیلوفری، قبّه خضرا، چرخ خضرا، رواق فلک، چرخ گردان، تشت غربالی، طاق مقرنس، چرخ آبنوس، رواق چرخ برای مثال بدان را بد آید ز چرخ کبود / به نیکان همه نیکی آید فرود (نظامی۶ - ۱۰۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرم بند
تصویر فرم بند
کارگر چاپخانه که فرم مطالب را تنظیم کرده و برای چاپ آماده می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ بلند
تصویر چرخ بلند
کنایه از آسمان، چرخ روان، چرخ روان، رواق چرخ، طاق مقرنس، کلّۀ نیلوفری، چرخ دولابی، طاق خضرا، طارم اطلس، چتر کحلی، چرخ خضرا، چرخ نیلوفری، خرگاه سبز، رواق نیلگون، طاس افلاک، طاق طارم، سقف مینا، پردۀ نیلگون، گنبد طارونی، قلزم نگون، رواق کبود، طاق نیلوفری، چرخ بلند، چرخ اخضر، قبّه خضرا، طارم فیروزه، چتر آبگون، چرخ دوّار، چرخ دولابی، چرخ چنبری، گنبد کبود، تشت غربالی، طارم اخضر، چرخ خضرا، رواق زبرجد، سقف لاجورد، چرخ مینا، خرگاه مینا، طاق لاجوردی، چتر مینا، چرخ مینا، طارم نیلگون، چرخ اخضر، کلّۀ خضرا، چرخ مقوّس، دریای اخضر، چرخ کبود، طاس نگون، طاق فیروزه، چرخ آبنوس، گنبد لاجوردی، چرخ دوّار، رواق فلک، طاق کحلی، طاق مینا، خرگاه گردان، چرخ کبود، چادر لاجوردی، طاق ازرق، چرخ چنبری، چرخ گردان، چرخ آبنوس، چرخ نیلوفری، چرخ مقوّس، طاس آبگون، چرخ گردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ زدن
تصویر چرخ زدن
چرخیدن، گشتن، گردش، بر گرد خود یا چیزی گشتن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ سَ)
شخصی که تسخیر جن کرده باشد. افسونگر. جن گیر. پری خوان. پری سای. پری افسای. افسونگر:
پری بندان و زرّاقان نشسته
ز بهر ویس یکسر دلشکسته.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
چون پریداران درخت گل همی لرزد ز باد
چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند.
قطران
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ دَ / دِ)
آن که یا آنچه بره را بندد.
لغت نامه دهخدا
(طَ / طِ نُ / نِ / نَ)
گردندۀ بر چرخ فلک. آسمان گرد. فلک گرد. آسمان نورد. فلک نورد:
یکی دشت پیمای برنده راغ
بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ
که اندام و مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب و دریابر و رهنورد.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(چَ خِ بُ لَ)
چرخ. آسمان. سپهر بلند. بلند آسمان. کنایه از آسمان و سپهر. چرخ گردان. چرخ گردنده:
که گفتت برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست چرخ بلند.
فردوسی.
من آگاهی از فر یزدان دهم
هم از راز چرخ بلند آگهم.
فردوسی.
این چرخ بلند را همی بین
بر خاک و هوا و آب و آذر.
ناصرخسرو.
رجوع به چرخ و چرخ گردنده شود
لغت نامه دهخدا
گونه ای درخت بید که ساقه های جوانش در سبد بافی به کار میرود و در اماکن مرطوب و کنار نهرها به فراوانی میروید و آن دارای انواع مختلف است بید ارغوانی
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گوسفند و قوچ جنگی را در آخور بندد و او را پروار کند، زبردست ماهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چار بند
تصویر چار بند
کنایه از دنیا و عالم باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخ زدن
تصویر چرخ زدن
دور خود گردیدن چرخیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی است عفونی که علامت مشخص آن عفونی پوستی خیز دار سرخ رنگ در قسمتی از صورت (بخصوص در ناحیه بین زاویه داخلی چشم و بینی و لبها) میباشد. عامل مولد این مرض استرپتوکوک است که جزو باکتری های کروی گرم مثبت است و در زیر ذره بین بیشتر شکل زشته یا زنجیر را دارد. این میکروب در هوا و آب و خاک و همچنین روی پوست و مخاط دهان و حتی اثنا عشر انسان زندگی میکند و بمحض آنکه موقع مناسب یابد شروع به فعالیت و تولید نا خوشی مینماید. تب حاصل از آن ممکن است تا 40 و 41 درجه برسد حمره مبارکه باد مبارک باد دژنام باد سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پهلوانان را بند کند دلیر شجاع: چون برآیین نشسته بود بر او آن شه گرد بند شیر شکر... (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در امری پدید آرد مقابل گره گشا، تکمه دگمه گره: نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبال غنچه وا کرد. (حافظ)، کمر بند شلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگ بند
تصویر گرگ بند
گرفتار و اسیر، زبون خفیف، بسیار ترسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرم بند
تصویر فرم بند
کارگر چاپخانه که مامور فرم بندی است
فرهنگ لغت هوشیار
باعتقاد عوام قسمی از جادوست که اثر در دید مردم کند که چیزها را طور دیگر ببینند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه تسخیر جن کند افسونگر جن گیر پری خوان پریسای پری افسا پری افسای، جمع پری بندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخ زدن
تصویر چرخ زدن
((~. زَ دَ))
چرخیدن، گشتن، آوارگی، سرگشتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم بند
تصویر چشم بند
((~. بَ))
آن چه که روی چشم بندند تا جایی را نبیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرگ بند
تصویر گرگ بند
((~. بَ))
کنایه از گرفتار و اسیر، زبون، خفیف، بسیار ترسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پری بند
تصویر پری بند
((~. بَ))
مانند پری، افسونگر، جن گیر، پری سای، پری خوان، پری افسا
فرهنگ فارسی معین